فیلم آموزشی فعل های ماضی عربی در قالب جدول صیغه های ماضی و رمزگذاری به همراه حل تست های متنوع
مشاهده آنلاین و دریافت فیلم با کیفیت های مختلف
📡 نشر اندیشه تراز انقلاب اسلامی
🌼 سروش پلاس
🌼 ایتا
- ۱ نظر
- ۱۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۰:۴۱
فیلم آموزشی فعل های ماضی عربی در قالب جدول صیغه های ماضی و رمزگذاری به همراه حل تست های متنوع
مشاهده آنلاین و دریافت فیلم با کیفیت های مختلف
📡 نشر اندیشه تراز انقلاب اسلامی
🌼 سروش پلاس
🌼 ایتا
با سلام خدمت دانش آموزان عزیز و والدین گرامی
دفترچه سوالات آزمون وزیران دانا 25/9/1400 به همراه پاسخ تشریحی سوالات عربی هفتم و هشتم این آزمون تقدیم می گردد.
موفق و تندرست باشید.
پایه هفتم: فایل آزمون | فیلم حل تشریحی سوالات عربی
پایه هشتم: فایل آزمون | فیلم حل تشریحی سوالات عربی
پایه نهم: فایل آزمون | فیلم حل تشریحی سوالات عربی
📡 نشر اندیشه تراز انقلاب اسلامی
🌼 سروش پلاس
🌼 ایتا
داستان کوتاه مرد چشم شور و مرد حسود مناسب برای کلاس عربی مدارس همراه ترجمه فارسی
کانَ رجُلٌ فی قریةٍ مشهوراً بِقُدرِتِهِ علی إصابةِ العَین. فی یومٍ مِن الأیّامِ ،أرادَ رَجُلٌ حسودٌ و فقیرُ الحال أن یؤذیَ أخاهُ الغَنیّ. فَذَهَبَ إلی الرَّجُلِ المشهور بإصابةِ العین و قالَ لَهُ:« أریدُ منک أن تُصِیبَ أخـی بِالعَین. و کانَ الرَّجُلُالمشهورُ بإصابةِ العین ضعیفَ البَصَر. فقالَ لِلرَّجُلِ الحسود: علیک أنْ تأخُذَنی إلی المکانِ الّذی یَمُرُّمِنهُ أخوک کُلَّ یومٍ؛ ثُمَّ أشِرْ إلَیهِ و هو یأتی مِن بَعید.فَوَقَفا مَعاً عَلَی الطَّریق و عِندما جاءَ الأخُ اّلغنـیّ مِن بعید؛ قال الحسودُ: « ها هوَ أخی قادِمٌ مِن بَعیدٍ.» تَعَجَّبَ الرَّجُلُ المشهورُ بِإصابةِ العین و قال: «یاه، إنَّ بَصَرَکَ حادٌّ جِدّاًَ! » و فی الحال فَقَد الأخُ الحسود بَصَرَهُ.
مردی در روستایی به « چشم زدن» معروف بود. روزی از روزها مرد حسود و فقیری خواست که برادر ثروتمندش را اذیّت کند. پس به سوی مردِ مشهور به «چشم زدن» رفت و به او گفت: از تو می خواهم که برادرم را چشم بزنی. آن مردِ مشهور به چشم زدن دارای بینایی ضعیفی بود. پس به مرد حسود گفت: باید مرا به جایی که برادرت هر روز از آنجا رد می شود ببری سپس در حالی که از دور می آید به او اشاره کن. سپس با هم بر سر راه ایستادند و وقتی برادر ثروتمند از دور آمد؛ مرد حسود گفت: « این همان برادرم است که دارد از دور می آید.» مردِ مشهور به چشم زدن، تعجّب کرد و گفت: وای! چشم تو خیلی قوی است!» و در همان لحظه برادر حسود بینایی اش را از دست داد.
منبع : صندوق داستان کوتاه عربی
📡 نشر اندیشه تراز انقلاب اسلامی
🌼 سروش پلاس
🌼 ایتا