بازهم سال 61 هجری است...
دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۴ ق.ظ
بسم رب الحسین
سال
61 هجری است ، نامه ای رسیده است، نامه ای از منفور ترین و پست ترین مخلوفات خدا،
به شایسته ترین و برترین بنده خدا ، که ای فرزند پیامبر اسلام ، سر ذلت فرود بیاور
و دست بیعت دراز کن ، به سوی اسلام بی ایمان ، اسلام بی عمل ، و اسلام بی حسین.
اما
آقای ما، آقای آزادگی است، آقای عزت و سربلندی، آقای تقوا و عمل
آقای
ما بنده خالص خدا.ند است ، وعدع و وعید های پر زرق و برق دنیا را دید ، ولی چشم بر
آنها بست و راه شهادت را برگزید، راه مردان خدا.
آقای
ما چنین فرمود : که ای مسلمانان عالَم ، باید اسلام را بدرود گفت، اگر حاکمی چون یَزید
بر منبر نشست ، آری منبر جای پاکان و شایستگان در گاه خداوند است ، نه هر بی سر و
پایی.
و
باز اینگونه فرمود : از من نخواهید که با یزید بیعت کنم ، من و هرکه مانند من است
را با چون یزید و با هر که در راه اوست بیعتی نیست.
آری
راه حسین علیه السلام راه شهادت است و راه یزید راه شقاوت ، راه حسین علیه السلام
راه آزادگی است و راه یزید راه بردگی دنیا و زیبایی های او.
مگر
خداوند حکیم در قرآن عزیز نفرمود که ما زمین و هر چه در آن است را زینت و زیبایی
بخشیدیم تا شما را بیازماییم و نیکوکاران را از بدکاران بشناسیم.
آری
امتحان ، از امتحان گفتم ، اما امتحان حسین علیه السلام فرق می کند.
خود
را فدا کرد ، نه فقط خود را که علی اکبر را ، که علی اصغر را ، که قاسم را ، و عباس
را .
آری
امتحان حسین علیه السلام فرق می کرد ، آن روز خون خدا را ریختند ، خون پاکی که از
اندیشه انسان های حق جو پاک نمی شود ، خونی که پایه های ظلم را در هم می شکند ،
خونی که اسلام ناب محمدی را به جهان معرفی می کند و خونی که فرق می کند ، آری فرق
می کند
اصلا
حسین جنس غمش فرق میکند
این
راه عشق، پیچ و خمش فرق میکند!
اینجا
گدا همیشه طلبکار میشود
اینجا
که آمدی کرمش فرق میکند!
- ۹۳/۰۹/۱۷