۱۱
ارديبهشت
۹۲
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا دین ؟
حتما تا به حال این سوال برای شما پیش آمده است یا یک آدم
روشن فکر! بارها در گوش شما خوانده است که : انسان چه نیازی به دین دارد؟ مگر ما
خودمان عقل نداریم؟ آیا این که یک نفر یا چند نفر با نام «پیامبر»
بیایند و بگویند که « ای انسان ها ! شما عقلتان نمی رسد که برای خودتان برنامه
ریزی کنید پس بیایید از برنامه دین استفاده کنید و اگر این کار را نکنید شما را می
سوزانیم و ... » توهین به انسان و انسانیت نیست ؟ ما با عقلمان بهترین برنامه را
برای خودمان با توجه به «نیازهای خودمان» می ریزیم و با «عشق»
و « آزادی
و دموکراسی » به آن عمل می کنیم.
در این نوشتار می خواهیم به صورت کاملا مختصر و به زبان
ساده به این سوال ها که اولین سوال های در باب دین است صحبت کنیم و علی الخصوص به
چهار واژه ی پیامبر ، نیازهای انسان ، عشق و دموکراسی بپردازیم.
در این سوال ها ما واژه
عقل و برنامه ی عقلی را به کرات می شنویم ، ولی بیاییم به زبان کاملا ساده و با
اتفاقات و مفاهیم دور و بر خود در باره این موجود فوق العاده صحبت کنیم. فرض کنید
که به یک بچه ی چند ساله می گویند که برو و به آتش دست بزن که خیلی خوب است ! این
بچه به این حرف به راحتی اعتماد می کند و بنا به دستور عقل دست در دامن آتش
زده و ... . این بچه با تجربه ی مزه ی ! دست زدن به آتش ، دیگر تا آخر عمر این کار
را تکرار نخواهد کرد.
حال بیایید این اتفاق را
به زبان دیگری بررسی کنیم:
عقل کودک به دلیل نداشتن
اطلاعات و علم کافی نسبت به آتش و عواقب دست زدن به آن دستور می دهد که به آتش دست
بزن ولی بعد از به دست آوردن تجربه ی سوختن دیگر چنین دستور اشتباهی را
نخواهد داد. اگر این عقل علم صحیح و کافی در مورد آتش داشت هیچ گاه چنین
دستوری را نمی داد. پس عقل انسان برای دادن دستور و رای درست نیاز به علم دقیق و
کامل دارد و به همین ترتیب می توان نتیجه ی فوق العاده مهمی را گرفت : « عقل
انسان برای آن که بتواند برنامه ی زندگی کامل و دقیقی را طراحی کند نیاز به علمی
دارد که کامل و دقیق باشد و به قول معروف مو لا درزش نره » ؛ از این پس وارد
مبحث جدیدی می شویم که حرف برای گفتن خیلی زیاد است .
علم
در این بخش نمی خواهم
وارد نظر ادیان و مکاتب مختلف در مورد علم بشوم که خود این مقوله در جای خود فوق
العاده جالب و جذاب است ، بلکه می خواهم با موارد آشنا و کاملا ساده به نتیجه ی
مناسبی برسم . گفتیم عقل برای برنامه کامل و درست نیاز به علمی کامل و دقیق دارد ،
ولی آیا علم در دسترس بشر می تواند نیاز عقل را برای این مهم مهیا کند؟
موارد زیر تنها چند مورد از ده ها دلیلی است که کلمه «خیر» را با تمام
اطمینان در جواب سوال مطرح شده قرار می دهد .
ü
علم انسان بسیار محدود و
کم است
آیا دنیا در جایی به پایان می رسد که دیگر از آن نقطه به
بعد هیچ ماده ای وجود نداشته باشد؟
خواب چیست ؟
رعد و برق چرا و چگونه روی می دهد ؟
دنیا چگونه به وجود آمده است ؟
زبان ، خط و اولین موجود زنده چگونه به وجود آمده اند؟
اولین وجود هستی چه بوده و چگونه به وجود آممده است ؟
و ...
یکی از مهمترین مشکلات علم بشر این است که میلیون ها سؤال
ساده ولی بی جواب ذهن او را به خود مشغول کرده و ناتوانی بشر را در جواب دادن به
بسیاری از مجموعه سؤال های مهم که در آینده پیش خواهد آمد نوید می دهد. با گذشت
زمان نه تنها تعداد سؤالات بی جواب کم نمی شود بلکه روزانه یا شاید بهتر است
بگوییم در هر لحظه هزاران مورد دیگر به این سؤالات بی جواب اضافه می شود. یکی از
سوالات بنده از کسانی که با تمام قدرت بر اصالت ماده و علم مادی و تجربی (science) معتقدند (
ماتریالیست ها) این است که اگر قیامتی باشد ، اگر چیزی به نام روح وجود داشته
باشد ،اگر موجوداتی مانند خدا ، فرشته و ... وجود داشته باشند علم تجربی که در غربِ
انقلاب کرده ، زندگی آینده خود را از علوم ما وراءالطبیعه (knowledge) جدا کرد چگونه
می تواند وجود آن ها را دریابد؟
ü
علم قاتل علم!
مشکل اساسی دیگر علم بشر این است که با پیشرفت و گذشت زمان
یک رابطه ی علمی یا یک پدیده با کشف شدنش رابطه های گذشته را باطل می کند و حتی
گاهی یک رابطه ی جدید راه جدیدی که باز نمی کند هیچ رابطه های قبلی را نیز باطل می
کند. می خواهم گریزی به رشته لیسانس خود یعنی فیزیک اتمی بزنم و چند شاهد معتبر
برای این قضیه ارائه بدهم.
می دانیم که اولین روابط حرکت اجسام متعلق به نیوتون بود که
از قانون دوم نیوتون (f=ma) شروع
می شود و در یک بازه طولانی زمان به عنوان کاملترین روابط فیزیکی حرکت شناخته می
شد، ولی این یکه تازی روابط حرکت نیوتون با ظهور اینشتین به پایان رسید و روابط
دقیق تری با نام نسبیت اینشتین با به عرصه علوم پایه گذاشت که از رابطه ی ساده هم
ارزی جرم و انرژی شروع شد و دنیای مکانیک
کوانتومی را پدید آورد . گفته می شود که در یک آزمایش جرمی دیده شده اشت که با
سرعتی بیش از سرعت نور حرکت می کرده ، این یعنی پایان عمر نسبیت و کوانتوم زیرا پیش فرض همه ی روابط نسبیتی این است که
هیچ موجودی که در حالت سکون دارای جرم است نمی تواند به سرعت نور برسد و در یک
کلام نسبیت خداحافظ . مثال دیگر می توان به عدم وقوع مدینه فاضله ی مارکس و
سقوط شوروی کمونیستی در زمانی که روشنفکران ایرانی برای پیوستن به ساختار های
کمونیستی دست و پا می شکستند اشاره کرد؛ فرض کنید که یک جوان در آغاز یکه تازی
کمونیست این تفکر را که فوق العاده قدرتمند و جذاب و شور آفرین و مبارزه ای بود
انتخاب می کند و بعد از گذشت جوانی و. میانسالی در انتهای پیری خود می شنود
که شخصی به نام سید روح الله خمینی (رحمت الله علیه) نابودی کمونیست را پیش بینی
کرده و یک سال بعد این شنیده را می بیند ! در یک جمله
این بنده ی ساده خدا که به علم بشری اعتماد کرده بود و طراحی عقل بشر را پذیرفته
بود و برای آن مبارزه می کرد ، فریاد می زد ، قلم می زد ، پول خرج می کرد و ...
فقط عمرش را به باد داد .
وقتی مشکلات بالا و ده ها اشکال اساسی دیگر در باب علم
تجربی را با دقت خوانده باشیم ، می فهمیم که علم بشر برای برنامه ریزی عقلی کافی
نیست یا به تعبیری مشکل از عقل نیست بلکه مشکل از علم بشر است . عقل سلیم به دنبال
علمی می گردد که کامل ، دقیق و بدون حتی ذره ای اشکال باشد و این علم چیزی نیست
جز وحی! پس
عقل
دست بشر را گرفته و در دست وحی می گذارد
کسی که این علم را از ذات مقدس و لا یتناهی خداوند مهربان
به دست ما می رساند را پیامبر می خوانیم.
پس همان کسی که تا به حال عقل را چماق کرده بود و بر سر دین
داران می کوبید اگر واقعا دنبال حق باشد باشد لا جرم دست در دست مهربان دین بگذارد
و از جام عشق به خداوند مهربان بنوشد و بعد از یک انتخاب عاقلانه یک زندگی عاشقانه را شروع
کند.
سؤال بعدی که در مقاله بعدی به آن خواهیم پرداخت این است که
: کدام دین؟
- ۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۶:۴۱